دلم خواست زمستان تهران باشد و قرار ما انقلاب،نبش وصال با بوی قهوه ی فرانسه.از پشت شیشه های فرانسه توی خیابان را دید برنیم و من شال پشمی جدیدم را سر کرده باشم و تو تعریف کرده باشی که چه خوشگل و قند توی دلم آب شود و هیچ بروم نیاورم .
محبوب من گاهی میان ریزودرشت مشغله هایش گم می کند مرا راه خانه را -عنوان پست اززنده یادنادرابراهیمی وام گرفته شده.بلا عوض!
نظرات