رد شدن به محتوای اصلی

ده گانه

یک-به بیسکویت ساقه طلایی علاقه مند نشده ام اما با هم کنار آمده ایم.

دو-چهار کیلوگرم به وزنم اضافه (تر)شده است(همین دو ماه)

سه-عشق یعنی وقتی در حال انجام دادن کارهایت هستی و کسی آرام از پشت سر به تو نزدیک شود به قصد غافلگیری... یعنی وانمود کنی چیزی ندیدی و غافلگیر شوی.عشق یعنی عاشق همین کسی باشی که غافلگیرت می کند و عاشق بوسه های غافلگیر انه اش!

چهار-بهمن شروع شد وبه نیمه می رسد و هنوز اسفند ازراه نرسیده کارها ی اداره دو برابر شده.قول داده اند از اول اسفند بانویی را که خیلی دوستم دارد کمک بفرستند.با این بانو تا به حال همکار تلفنی بودیم ودرراستای همین همکاری اومرا دوست داشت و من ادب و محبتش راوامیدوارم بعد از این هم هر دو به همین شیرینی همکاری کنیم!

پنج-این بند را بعدا می نویسم اما حالا به این بند فکر می کنم.دیشب خواب این بندرا دیدم.از شما چه پنهان کابوس بود!البته که این کابوس را به رویا تبدیل می کنم.شاید با تو!

شش-جایی برای دویدن پیدا کردم.می ماند وقتش که به زودی پیدا می شود و اگر نشد که خودم پیدایش می کنم و البته شاید در کاهش بند دو موثر بود!

هفت-همین حالا با خودم فکر می کنم که بد نیست گاهی مثل همین حالا روزمرگی هایم را به دقت اینجا به خودم گزارش بدهم.قبلا گویا اینطور بوده.

هشت-این روزها ویکنت دو نیم شده ی ایتالیو کالوینو را می خوانم.مجالی باشد چند خطی خواهم نوشت.

نه-قبلا گفته بودم عاشقانه هایت بی بروبرگردسرشارم می کند؟!

ده-باز هم می گویم!

نظرات

سعید تیموری گفت…
سلام
راستش از وبلاگت خیلی لذت بردم...حرفی برای گفتن داشتی


http://gozargaah07.blogfa.com/
دیلماج بانو گفت…
منم بیسکویت ساقه طلایی رو دوست ندارم اما رفیق شفیق ساعت های ده یازده من سر کار بوده و وقتی کارم سنگین بود و نمی رسیدم تا ساعت سه ناهار بخورم واقعا به دادم می رسید. برای همین بهش مدیونم. اما با دیدنش همیشه یاد کارهای سنگین و کمبود وقت میافتم

کارهای عید که شروع بشه ناخودآگاه چهار کیلو رو آب می کنی :دی

داشتن کسی که هنوز هم از غافلگیر کردنت لذت ببره و لذت ببری خیلی خوبه. امیدوارم همیشه به همین شیرینی غافلگیر بشی
روجا گفت…
ويكنت دو نيم شده ايتالو كالوينو رو بارها خوندم. نميدونم چرا احساس كشش ميكنم البته بيشتر به اون نصفه كنتي كه شرارت خالصه. از گيجي و بدبختي نيم كنت محبت خالص لجم ميگيره.

پست‌های معروف از این وبلاگ

تقسیم

این بی هوا مرا برد به فضای کتاب تقسیم.هر چه بین کتابهام می گردم پیدا نمی کنم.تقسیم اما نوشته پیرو کیارا نویسنده ایتالیایی.داستان" زیبایی "ای است که بین سه خواهر مسن ومذهبی-تقریبا ثروتمند-تتامانتری تقسیم شده و امرنتزیانو پارونتزینی کارمند مرموزسر به تویی که این تقسیم را بین این سه خواهر به خوبی تشخیص می دهد و به همان خوبی بهره می برد!هر سه را با خود دارد.وبا زیرکی به خانه این سه خواهر راه پیدا می کند.اداستان جذابیست که کنجکاوی ات را به اندازه تحریک می کند که تا ته اش بروی و بدانی که سر انجام این مردک فاشیسم خوش اشتها که هر شب با هر سه خواهر شام می خوردوپیاده روی می رود و می خوابد به کجا می کشد.انتخاب بخش های سالم یک سیب کرم خورده-شاید هم پوسیده...یادم نمی آید-بوسیله این آقا هم خلاصه داستان است. داستان عشقبازی یکی از این خواهرها-اشتباه نکنم وسطی...کتاب را کجا گذاشته ام!-با پسرک همسایه که اتفاقا در کلیسا اتفاق می افتد را خواندنی با دقت بخوانید-جمله سختی بود؟خب دوباره بخوانید-به هر حال من که یادم نمی آید کجا گداشتمش یا شاید به کسی دادمش که حالا یادم نمی آید.اما شما اگر دستتان ...

مواظب باشیم!!!

خبر تازه ای نیست.اما آنهمه  که دیروز و این چند وقت قورت  داده ام را قرار گذاشتم بالا بیاورم.کمک میخواهم انگشتی ...چیزی که کمکم کند.یا کسی.که تحمل استفراغم را داشته باشد.چاره ای ندارم.بعد از این آدم قورت دادن نیستم.حالا اگر کسی نباشد که کمکم کند روی خودم بالا می آورم.هر چند این حوالی احتمالا کسی هست که آلوده شود!تو ضیحش مشکل است. دیگر اینکه بعضی وقتها باید مواظب باشیم...اگر از ما بر نمی آید نمک گند دیگران باشیم،به گند نکشیم  نه خودمان را نه اصول مان را نه شعار هایی که دادیم و می دهیم،نه ادعاهایمان را.ادعای مدرن بودن داریم؟کت و شلوار میپوشیم؟به خودمان زحمت بدهیم و مدرن فکر کنیم.مدرن نیستیم؟خوب دعوا ندارد.ادای مدرن بودن را در نیاوریم.اداها را به گند نکشیم.مفاهیم را به گند نکشیم.نمی توانیم خودمان باشیم؟؟؟خفقان بگیریم. به نظر می آید نگار کمی عصبانی شده.انگار بالا آوردن را همین حالا شروع کرده.مواظب باشید!!!