خوب وقتی گفتم دل خوشی از نویسنده های وطنی ندارم بیراه نگفتم.ندارم وهر کتابی وطنی هم که میخوانم دلم را خوش اش نمیکند.حسد مسعودکیمیایی هم دلم را خوش نکرد!راضی ام که هیچ.اصلاً اضی ام نکرد.خیلی کم داشت.یابرای نوشتن درباره عین القضات خیلی کم بود.
عوضش از دیشب که کتاب یک روز دیگر میچ آلبوم را شروع کردم دچارملایمت نسیمی شدم که خوب باید یک روز دیگر را خواند تا فهمید چه نسیمی. با سه شنبه ها با موری اش شناختم.من اسمش را آرامترین کتاب جهان گذاشتم.بعدها پنج نفری که در بهشت ملاقات میکنید را خواندم.میچ آلبوم قطعاًستودنی ست.
و دیگر اینکه حوصله ام را هنوز ندارم علی رغم همه این حرفها.
عوضش از دیشب که کتاب یک روز دیگر میچ آلبوم را شروع کردم دچارملایمت نسیمی شدم که خوب باید یک روز دیگر را خواند تا فهمید چه نسیمی. با سه شنبه ها با موری اش شناختم.من اسمش را آرامترین کتاب جهان گذاشتم.بعدها پنج نفری که در بهشت ملاقات میکنید را خواندم.میچ آلبوم قطعاًستودنی ست.
و دیگر اینکه حوصله ام را هنوز ندارم علی رغم همه این حرفها.
نظرات
با کیمیایی هم مطلقا نمی تونم کنار بیام...چه نویسنده گی ش و چه کارگردانیش! و اون اصول عقایدش! امیدوارم توی کتابا چنین هنرنمایی نکرده باشه!
كيميايي مه بويي از سينما برده نه ادبيات ! نحون اين كاراي ضعيف رو . امتا كار ايراني خوبم زياد داريم هاا
همنوايي شبانه اركستر چوب ها رو خوندي ؟ اثر رضا قاسمي ؟
چيزي از ميچ البوم نحوندم اما چون تو توصيه كردي حتما مي خونم
سه شنبه ها با موری ، کتاب خوبی است به انسان امید زندگی می دهد... داستانهای بلند و کوتاه ایرانی زیادی را سراغ دارم که اگر مایل بودید می توانم معرفی کنم.