به این نتیجه رسیدم که بایدبرنامه شخصی ام رو دست کاری کنم. اینطوری کلاً همه چیز تغییر میکنه.اگه برنامه کلاسم رو عوض کنم.البته اینطور فکر میکنم.ساعتها رو قطعاً بهتر مدیریت میکنم.
خسته ام.اینروزا سرم خیلی شلوغه کارام خیلی زیاده.خوب طبیعی که مثل یه بچه درسخون بعد از اداره به مرشد و مارگریتا که بهم چشمک میزد اعتنا نمیکردم و زبان میخوندم.امتحانم بد بود.اهمیتی نداره!!!اینهمه سال غصه درس و مشق خوردم چی شد؟!
احساس سبکی میکنم.علی رغم اینکه تو اداره سرم شلوغه.و توی خونه پر از کارای عقب مونده است!اینکه برنامه کلاس زبان رو دارم عوض میکنم بهم احساس خوبی میده.
و اینهمه که دلم تنگ شده برای اینکه پر از دوست داشتن کسی باشم.
خسته ام.اینروزا سرم خیلی شلوغه کارام خیلی زیاده.خوب طبیعی که مثل یه بچه درسخون بعد از اداره به مرشد و مارگریتا که بهم چشمک میزد اعتنا نمیکردم و زبان میخوندم.امتحانم بد بود.اهمیتی نداره!!!اینهمه سال غصه درس و مشق خوردم چی شد؟!
احساس سبکی میکنم.علی رغم اینکه تو اداره سرم شلوغه.و توی خونه پر از کارای عقب مونده است!اینکه برنامه کلاس زبان رو دارم عوض میکنم بهم احساس خوبی میده.
و اینهمه که دلم تنگ شده برای اینکه پر از دوست داشتن کسی باشم.
نظرات
جمله آخرت خیلی زیبا بود
درکت می کنم
بعد از مدت ها...
خوبی؟
این همه احساس سبکی گاهی وقتا دردسرساز میشه ها!!
مدیریت زمان هم از اون حرفاس توی ایران!!!
منظورم از روی کتاب و ایناس...
و الا خود آدمیزاد احتمالا بتونه یه جوری خودشو مدیریت کنه...
راستی من کلی وقت دارم.. با کمال افتخار میتونم همشو بدم خدمتت!!
البته فقط تا یک هفته ی دیگه وقت دارم (پس بشتابید!) بعد از اون ترجمه و مقاله و ویراست و این حرفا....