بخدا هیج یادم نمی آیدهیچ
پسرکی که روبرویم نشسته کی کجا چراعاشقم شده بود
دخترک لمیده درآغوشش و همسرسراپا محجوبش به کنار
همین اندازه یادم می آید
که خیال داشتن ام رامثل دستهاش
با خودش به هر کجا که می رفت می برد.
پسرکی که روبرویم نشسته کی کجا چراعاشقم شده بود
دخترک لمیده درآغوشش و همسرسراپا محجوبش به کنار
همین اندازه یادم می آید
که خیال داشتن ام رامثل دستهاش
با خودش به هر کجا که می رفت می برد.
نظرات
چقد خوبه ک می تونم نظر بدم
وای نگار چقد دلم برات تنگ شده بود
با این پستت زندگی کردم
چه اهمیتی میتونه داشته باشه
سلام
سر میز صبحانه چقدر خالی است
و قهوه منهای شیرین زبانی تو
چقدر تلخ
من و این آفتاب بی پروا را
آنقدر چشم انتظار نمی گذاشتی
لطف داری
عصر به خیر