کتاب میخوانم
یادداشت بر میدارم
آشپزی میکنم،
وقتی پیازم کاملا طلایی شود شعر میشود.
رویای طلایی من... شعرم بوی پیاز میگیرد...
.
.
.
بو میکشم
بوی آشنا
کمی ته گرفته
کتابم را پرت میکنم میدوم به آشپزخانه!
هنوز دیر نشده
من متعهد به نجات همه شعر ها هستم.
نجاتش میدهم
فقط چند مصرع فراموشی سوخته...
شعرم ادویه کم دارد،چند مصرع ادویه اضافه میکنم.
بیتی را میچشم
قافیه اش جور در نمی آید
آویشن که اضافه میکنم وزن پیدا میکند.
بر میگردم کتابم را بر میدارم که بخوانم.
کتابم بوی شعر میگیرد
بوی پیازداغ و بوی ادویه!
شعرم که آماده میشود
بی نمک است.
یادداشت بر میدارم
آشپزی میکنم،
وقتی پیازم کاملا طلایی شود شعر میشود.
رویای طلایی من... شعرم بوی پیاز میگیرد...
.
.
.
بو میکشم
بوی آشنا
کمی ته گرفته
کتابم را پرت میکنم میدوم به آشپزخانه!
هنوز دیر نشده
من متعهد به نجات همه شعر ها هستم.
نجاتش میدهم
فقط چند مصرع فراموشی سوخته...
شعرم ادویه کم دارد،چند مصرع ادویه اضافه میکنم.
بیتی را میچشم
قافیه اش جور در نمی آید
آویشن که اضافه میکنم وزن پیدا میکند.
بر میگردم کتابم را بر میدارم که بخوانم.
کتابم بوی شعر میگیرد
بوی پیازداغ و بوی ادویه!
شعرم که آماده میشود
بی نمک است.
نظرات
خوشم اومد
از شعر هايي كه زندگي ان
از زندگي هايي كه شعرن
خوشم مياد
سلام
ظهربخير
امروز بيست و پنجم ارديبهشته و اميدوارم توي اين فاصله تنهايي پرهياهو رو خونده باشي
اگرم نخوندي بجنب كه تقدير بي رحم تر از اينه كه به ما به خاطر نخونده هامون رحم كنه