گفتا: بخوان ز چشم من اسرار این جهان
بنگر چه رازها که کنم پیش تو عیان
گفتم به او: سواد ندارم، مرا ببخش
گفتا: سواد چشم مرا دیدهای، بخوان
گفتم که دیده دید، ولی دل توان نداشت
معذور دار چونکه ضعیف است و ناتوان
گفتا: علاج ضعف دلت نیز پیش ماست
لبهای من علاج تو، زان بوسهای ستان
گفتم که بوسه بر لب خورشید کِی توان؟
گفتا که میتوان! بکن این بار امتحان
امیرحسین سام
بنگر چه رازها که کنم پیش تو عیان
گفتم به او: سواد ندارم، مرا ببخش
گفتا: سواد چشم مرا دیدهای، بخوان
گفتم که دیده دید، ولی دل توان نداشت
معذور دار چونکه ضعیف است و ناتوان
گفتا: علاج ضعف دلت نیز پیش ماست
لبهای من علاج تو، زان بوسهای ستان
گفتم که بوسه بر لب خورشید کِی توان؟
گفتا که میتوان! بکن این بار امتحان
امیرحسین سام
نظرات
کند می گذرد بی تو
روغن کاری می خواهد این چرخ قدیمی
سلام
سلام
شاید دیکگه فوتوبلاگمو به روز نکنم
عکسا رو میذارم توی فیسبوکم
http://www.facebook.com/#!/profile.php?id=100001831767217