ذهن ریاضی من گاهی درگیر ذهن حسابدارم-هر چند که هیچ وقت ذهن حسابدارم درست کار نمی کند.حسابدار بشو نیستم- میشود.به جان ذهن حسابدارم غرولند می کند تمرکزش را به هم می زندواز کارش ایراد می گیرد.اینطور می شود که من بعضی روزهای کاری ام آدم دیگری هستم که گیج بازی هایش همه را متعجب می کند."آقای ف" اما این حال را می شناسد.لبخندمی زند و می گوید امروزاینجانیستی.می گویم امروز اینجا نیستم.درکم می کند.اما بعضی وقت ها که روزهای نبودم طولانی می شود با خودم می گویم چه تحملی دارد "ف".همین روزهای هفته قبل بود که کتاب آگاهی را خریدم.وقت خواندن ندارم.همین.
محبوب من گاهی میان ریزودرشت مشغله هایش گم می کند مرا راه خانه را -عنوان پست اززنده یادنادرابراهیمی وام گرفته شده.بلا عوض!
نظرات