میزم لحظه به لحظه خلوت تر میشه!بار هستی داره تبدیل میشه به سبکی تحمل ناپذیر هستی!خوب آخه من عادت کردم به بار هستی!مثل یه هولو موومنت وول میخورم!اسناد پرداخت ها نرسیده فایلهاشون رو تهیه میکنم،چک میکشم و گزارشهارو ثبت میکنم.و بیشتر از همه با میزی که داره خلوت میشه حال میکنم.یه ساعت پیش احساس کردم فشارم افتاده،خواستم با مولتی ویتامین جبران کنم؛دیدم مولتی ویتامینم تموم شده!دذخیره انرژی داره تموم میشه!کاش ذخیره چربی هم تموم میشد! امروز حتماًباید برم انقلاب.برای خرید کتاب اتوبوس پیر و سی دی سلام،خداحافظ -کادوی تولد دی-و البته اگه شد یه سر برم پاپکو و کیف سی دی بخرم. از دیشب کارای خونه رو شروع کردم.اگه 4شنبه رو بتونم مرخصی بگیرم یا حد اقل زودتر برم خونه عالی میشه! دیشب به برنامه های جا مونده از 88 و برنامه هایی که دوست دارم تو سال89 عملی بشن فکر کردم.دست ما کوتاه و خرما بر نخیل! به آموزشگاه مورد نظرم برای کلاس فرانسه زنگ زدم.ساعت هاش عالی بود اما شهریه اش منصفانه نبود!امروز اگه انقلاب رفتنی شدم باید فلش کارتهای فرانسه رو هم بخرم. جای خالی یه صدای آرامش بخش رواین روزهاحس می کنم بار هستی ...
چون که من از دست شدم در رهِ من شیشه منه ور بنهی پا بنهم ...هر چه بیابم شکنم