مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
امروز بالاخره تونستم برم بانک و بیشترین بخش کارهای بانکی ام رو انجام دادم.و طبق معمول یه دوری هم تو اریکه زدم.امامطابق قولی که به خودم داده بودم در مقابل وسوسه خرید مقاومت کردم.
کسی در خواب میگفت.خواب میدیدم تو نبودی...!
خسته تر از اونم که آشپزی کنم.یه تن میجوشنم فردا ناهار میخورم.
دیشب خیلی به خودم فشار آوردم که تاب بیارم و بهت چیزی نگم.خیلی!نمی دونم آخر این فشار ها چی میشه!
امیدوارم قلبم بی آنکه ترک بخورد تاب بیاورد
بوبن گفته...
خب عوض آشپزی چند صفحه از story bookام رو خوندم.به نظر میاد با استاد جدید زبانم بتونم ارتباط برقرار کنم.و ضمناًیه مقاله در مورد ژوزه ساراماکو خوندم.چسبید!
این روزها عادی تر از اونی هستند که بشه یه رویای طلایی و آفتابی نوشت...
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
امروز بالاخره تونستم برم بانک و بیشترین بخش کارهای بانکی ام رو انجام دادم.و طبق معمول یه دوری هم تو اریکه زدم.امامطابق قولی که به خودم داده بودم در مقابل وسوسه خرید مقاومت کردم.
کسی در خواب میگفت.خواب میدیدم تو نبودی...!
خسته تر از اونم که آشپزی کنم.یه تن میجوشنم فردا ناهار میخورم.
دیشب خیلی به خودم فشار آوردم که تاب بیارم و بهت چیزی نگم.خیلی!نمی دونم آخر این فشار ها چی میشه!
امیدوارم قلبم بی آنکه ترک بخورد تاب بیاورد
بوبن گفته...
خب عوض آشپزی چند صفحه از story bookام رو خوندم.به نظر میاد با استاد جدید زبانم بتونم ارتباط برقرار کنم.و ضمناًیه مقاله در مورد ژوزه ساراماکو خوندم.چسبید!
این روزها عادی تر از اونی هستند که بشه یه رویای طلایی و آفتابی نوشت...
نظرات