وقتی به تو گفتم سرم درد میکند،گلویم میسوزدگفتم احساس میکنم چشمهایم داغ اند انگار تب دارم.باز هم سرما خورده ام؟گفتی نه .سرمازده ای نگار.راست گفتی که این روزها که این سالها سرمازده ام انگار همه عمر سرمازده بودم.همیشه سردم بود همیشه سردم میشود.تو می آیی گرم شوم؟به اندازه صدایت به ارتفاع زمزمه هایت مهربانی ِسیال تا انتهای دستهایت که مرزهای من اند.که انتهای من اند.هذیان سرمازده گی ام حرفی دیگریست روایت تازه ای نیست تو هستی.جاری ِ مثل هیچ چیز.سبک میشوی گرم میشوم.نه.نمیشود.نمیشود که گرم شوم.این خانه گرم نمیشود.خانه؟این شهر گرم نمیشود.اینجا سرد است به طول جغرافیای همه جهان.دستهای تو جهان من است؟ذوب میشوم در انتهای جهان ام.تب دارم؟من سرما زده ام.این شهر گرم نمیشود.این خانه خانه نمیشود.تو باید باشی تا همه جهان ذوب شود من گرم شوم در جهانی که ذوب میشود در انتهای من در دستاهای تو.که پر است از هیچ و همه.هیچ ِ من. همه ی تو.هیچ میشوم. این خانه گرم نمیشود.سرمازده ام.توباید باشی تا کسی آرام شود.تا تب فروکش کند.تا هیچ شوم در همه ی تو.تا گرم شود این شهر.این انتها.این بودن بی انتها.امتداد میشوم.امتداد سرما.همیشه سردم بود.همیشه گرمم میکنی.به اندازه صدایت به ارتفاع زمزمه هایت.مهربانی سیال تا انتهای من.که دستهایت مرز من اند.هذیان من پر است از تو،همه.
بعضی از کتابها را وقتی تمام میکنی دوست داری.بعضی هارا موقع خواندن دوست داری.اماکتابهای کمی هستند که سطر سطرشان را دوست داری و سطر سطرشان را با علاقه میخوانی.این کتابها برای من کمتر از یک سفر دوست داشتنی نیستند. من سطر سطر مرشد و مارگریتا را با لذت خوانم.خواندم و تحسین کردم.و به همه شخصیتهایش دل بستم.مثل اغلب کتابهای روسی شخصیت های زیادی در کتاب هستند.همه شخصیت ها را دوست داشتم. مرشد و مارگریتاقصه ای درباره شیطنت های شیطان است...شوخی هایی که ولند-ابلیس-با مردم مسکو میکندو... بولگاکف ولند را جوری تصویر میکند که نمیتوانی از او نفرت داشته باشی.ابلیس بولگا کف آنقدر ها هم بد نیست.فقط گاهی با آدمها شوخی میکند...اینکه شوخی اش را چقدر جدی بگیری با خودت است.بولگاکف قهرمان داستان را مرشد و مارگریتا اعلام میکند.اما موقع خواندن کتاب مشتاق دانستن سرنوشت همه شخصیت ها میشوی.و گاهی مرشد را فراموش میکنی.... دیشب بعدازخواندن صفحه اخر دلم میخواست از اول بخوانم.نخندید!
نظرات
اگرچه برچسبش دلتنگيه
اما
خوشحالم كه مي نويسي