عصبانی بودم.تمام روز.غمگین نبودم.قلبم پر از خشم بود.و هیچ حرفی به ذهن عصبانیم نمیرسید تا با گفتنش تخلیه شوم!ذهن عصبانی و ساکت من یکسان با خاک شد!
دیروز روز خاصی بود!علی رغم برخی تألمات به همه کارهام رسیدم.والبته ذهنم یک لحظه هم از فکر کردن به آن برخی تألمات خاص دست بر نداشت!بد تر از همه این بود که احساس میکردم بلد نیستم گله کنم!ضعفی که همیشه بخاطرش رنجورم.دلم میخواست نه همیشه اما حد اقل گاهی مثل خیلی از آدمهایی که میشناسم بتونم به محض رسیدن به دیگران یک ریز حرف بزنم یک ریز گله کنم یک ریز خالی بشم از این همه بار!و امروز انگار که نه فکر کن از خواب سنگینی که پر از عصبانیت بود بیدار شدم و حالا!
خواب میدیدم....رویا بوداما رویایی عصبانی!حاضر بودم باشی اما من فریاد کشیدن را از یاد برده بودم...!
برنامه هام خوب پیش میرن.علی رغم اینکه سال 89 بیشتر کار میکنم وبیشتر وول میخورم اما بیشتر وقت دارم.شاید بخاطر اینه که بیشتر از قبل زمانم رو مدیریت میکنم.وصبورانه تر از قبل فکر میکنم.
صبوری!!!
دیروز روز خاصی بود!علی رغم برخی تألمات به همه کارهام رسیدم.والبته ذهنم یک لحظه هم از فکر کردن به آن برخی تألمات خاص دست بر نداشت!بد تر از همه این بود که احساس میکردم بلد نیستم گله کنم!ضعفی که همیشه بخاطرش رنجورم.دلم میخواست نه همیشه اما حد اقل گاهی مثل خیلی از آدمهایی که میشناسم بتونم به محض رسیدن به دیگران یک ریز حرف بزنم یک ریز گله کنم یک ریز خالی بشم از این همه بار!و امروز انگار که نه فکر کن از خواب سنگینی که پر از عصبانیت بود بیدار شدم و حالا!
خواب میدیدم....رویا بوداما رویایی عصبانی!حاضر بودم باشی اما من فریاد کشیدن را از یاد برده بودم...!
برنامه هام خوب پیش میرن.علی رغم اینکه سال 89 بیشتر کار میکنم وبیشتر وول میخورم اما بیشتر وقت دارم.شاید بخاطر اینه که بیشتر از قبل زمانم رو مدیریت میکنم.وصبورانه تر از قبل فکر میکنم.
صبوری!!!
نظرات
تا شب چشم تو در بيشه ي رويا روييد........
با غزلي چشم انتظار نگاه مهربان شما هستم