خواب را در یابیم!
خوب این هیچوقت اینقدر حاد نشده بود.کهنه و مزمن بود.اینکه دلم بخواهد به پهلو دراز بکشم،سرم را همراه همه خستگیم روی بالشم بگذارم و بی معطلی بخوابم والبته که دیگر از خواب بیدار نشوم.شاید هیچوقت اینهمه خسته نشده بودم از بیداری.آنوقت تو فکر میکنی وقتی بخوابم باز هم می توانم از ساندویچ های آیدا بخورم؟یانه؟بعید میدانم.من که ملانی بیبی نیستم.من نگارم.می دانستی؟خوب اهمیتی ندارد.سهم من از ساندویچهای آیدامال تو.اما بین خودمان بماند.بدم نمی آمد ملانی بیبی باشم و گهگاه شکلات داغ بنوشم.خوب این یکی جا می ماند،تو هیچ وقت شکلات داغ سفارش نمی دهی.چه کار کنیم؟می بینی؟باز هم نمی توانم بخوابم.چاره ای نیست.بیدار می مانم تا بقیه شکلات ها را بخورم.و سفیده تخم مرغ هارا.و همه ماهی ها و میگو ها راو چیزهای دیگری که به جای من نخواهی خورد...
نظرات
اگر هم هوا بهاری باشد و بارانی بزند، خواب خودش خیالی خواهد شد گنگ و شیرین.
=======
دوباره سلام... جدی نگیرید!! دنیای مجازی دیگه...
....
واقعا امیدوارم حتما این ترجمه رو تهیه کنید. مطمئن باشید لذت می برید... اگه اینطور نشد من حاضرم شخصا هزینه ش رو بدم!
و البته جسارته! فاکنر تلفظ درست تر اسم نویسنده س(توی همین کتاب در مورد این اسم هم توضیح مبسوطی داده شده)... پی گیر باشید، یک سری ترجمه خفن دیگه در راهه!(توی دیازپام)
و اینکه اگه شما زکریا رو دیدید سلام منو هم بهش برسونید!