خواب را در یابیم!
بعضی از کتابها را وقتی تمام میکنی دوست داری.بعضی هارا موقع خواندن دوست داری.اماکتابهای کمی هستند که سطر سطرشان را دوست داری و سطر سطرشان را با علاقه میخوانی.این کتابها برای من کمتر از یک سفر دوست داشتنی نیستند. من سطر سطر مرشد و مارگریتا را با لذت خوانم.خواندم و تحسین کردم.و به همه شخصیتهایش دل بستم.مثل اغلب کتابهای روسی شخصیت های زیادی در کتاب هستند.همه شخصیت ها را دوست داشتم. مرشد و مارگریتاقصه ای درباره شیطنت های شیطان است...شوخی هایی که ولند-ابلیس-با مردم مسکو میکندو... بولگاکف ولند را جوری تصویر میکند که نمیتوانی از او نفرت داشته باشی.ابلیس بولگا کف آنقدر ها هم بد نیست.فقط گاهی با آدمها شوخی میکند...اینکه شوخی اش را چقدر جدی بگیری با خودت است.بولگاکف قهرمان داستان را مرشد و مارگریتا اعلام میکند.اما موقع خواندن کتاب مشتاق دانستن سرنوشت همه شخصیت ها میشوی.و گاهی مرشد را فراموش میکنی.... دیشب بعدازخواندن صفحه اخر دلم میخواست از اول بخوانم.نخندید!
نظرات
اگر هم هوا بهاری باشد و بارانی بزند، خواب خودش خیالی خواهد شد گنگ و شیرین.
=======
دوباره سلام... جدی نگیرید!! دنیای مجازی دیگه...
....
واقعا امیدوارم حتما این ترجمه رو تهیه کنید. مطمئن باشید لذت می برید... اگه اینطور نشد من حاضرم شخصا هزینه ش رو بدم!
و البته جسارته! فاکنر تلفظ درست تر اسم نویسنده س(توی همین کتاب در مورد این اسم هم توضیح مبسوطی داده شده)... پی گیر باشید، یک سری ترجمه خفن دیگه در راهه!(توی دیازپام)
و اینکه اگه شما زکریا رو دیدید سلام منو هم بهش برسونید!