دو روز آخر هفته بازم درگیر کارای اداره بودم.مجبور شدم کارو ببرم خونه.کاری که هیچ ربطی به من نداشت-فی الواقع-کارای مربوط به حسابرسی...
و این دو روز سرم توی کامپیوتر بود.اتفاق خاصی نیفتاد جز اینکه وقتی امروز از خواب بیدار شدم احساس کردم گلوم درد میکنه!خاص ترین اتفاق ممکن !به سرویس اداره نرسیدم.یا اون به من نرسید.
کتاب "تنهایی پر هیاهو"ی بهو میل هرابال . رو شروع کردم.البته فعلاًدر حد مقدمه...
و این دو روز سرم توی کامپیوتر بود.اتفاق خاصی نیفتاد جز اینکه وقتی امروز از خواب بیدار شدم احساس کردم گلوم درد میکنه!خاص ترین اتفاق ممکن !به سرویس اداره نرسیدم.یا اون به من نرسید.
کتاب "تنهایی پر هیاهو"ی بهو میل هرابال . رو شروع کردم.البته فعلاًدر حد مقدمه...