خوب این هیچوقت اینقدر حاد نشده بود.کهنه و مزمن بود.اینکه دلم بخواهد به پهلو دراز بکشم،سرم را همراه همه خستگیم روی بالشم بگذارم و بی معطلی بخوابم والبته که دیگر از خواب بیدار نشوم.شاید هیچوقت اینهمه خسته نشده بودم از بیداری.آنوقت تو فکر میکنی وقتی بخوابم باز هم می توانم از ساندویچ های آیدا بخورم؟یانه؟بعید میدانم.من که ملانی بیبی نیستم.من نگارم.می دانستی؟خوب اهمیتی ندارد.سهم من از ساندویچهای آیدامال تو.اما بین خودمان بماند.بدم نمی آمد ملانی بیبی باشم و گهگاه شکلات داغ بنوشم.خوب این یکی جا می ماند،تو هیچ وقت شکلات داغ سفارش نمی دهی.چه کار کنیم؟می بینی؟باز هم نمی توانم بخوابم.چاره ای نیست.بیدار می مانم تا بقیه شکلات ها را بخورم.و سفیده تخم مرغ هارا.و همه ماهی ها و میگو ها راو چیزهای دیگری که به جای من نخواهی خورد...
نظرات
يعني تو بر مي گردي
نزار قباني
سلام
من امید هستم.
دو ، سه روز پیش به طور اتفاقی وبلاگتون رو دیدم ، تو پروفایلتون دیدم که به موسیقی تبتی علاقه مندید ، از اونجایی که من تقریبا تازه می خوام این موزیک رو شروع کنم ، می خواستم اگه ممکن باشه ایمیل آدرستون رو داشته باشم ، یه دو ، سه تا سوال داشتم در همین زمینه ، اگه لطف کنید و امکان داشته باشه راهنمایی کنید منو .
با تشکر.
...
che she're gelaloodi!!
....
be omide roozi ke too google chat bedoon dis shodan bechatim...
oon ketabe fakner ham age khasti va roozi gozareman be rahe ham khord! amnat midam behet!
....
با رنگ چشم تو
سپاس ازین عاشقانهی ساده